انتظار یعنی چشمان من که پشت پنجره جا مانده است.
انتظار یعنی عکس غبار گرفته ی تو از همان روز جدایی.
انتظار یعنی قلم من که هرچه می نویسد جز نام تو نیست.
انتظار یعنی شب یلدا نشان من که به شوق آمدنت تا سحرگاهان پشت درب قلبت می ایستم تا درب قلبت را بگشایی و مرا سیراب از عشق کنی.
انتظار یعنی نگاه من به جاده ای دور.
اتنظار یعنی خندیدن ابر در میان باد.
انتظار یعنی آوارگی باد.
انتظار یعنی من . یعنی من که تمام عمر به شوق دوباره برگشتن تو تمام ثانیه های عمرم را منتظر تو ماندم.
منتظر تو هستم